Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-02@06:05:34 GMT

شکاف اصولگرایان و جبهه پایداری عیان‌‏تر شد

تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۶۳۷۶۴

شکاف اصولگرایان و جبهه پایداری عیان‌‏تر شد

آفتاب‌‌نیوز :

هم‌میهن نوشت: نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات مجلس دوازدهم، روی دیگر سکه اختلافات اصول‌گرایی را نشان داده است. اختلاف درونی در بین اصول‌گرایان که از سال گذشته موج‌های ابتدایی آن دیده می‌شد، در حال اوج‌گیری است و کار به تقابل داخلی کشیده شده است؛ به‌گونه‌ای که شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب اسلامی، شنبه هفته جاری وادار به صدور بیانیه‌ای شدیداللحن شد تا مشخص شود خط‌کشی‌هایی که چند وقتی است خودش را نشان داده، پررنگ شده و در آینده پررنگ‌تر هم خواهد شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در یک سمت خط‌کشی جبهه پایداری قرار گرفته و در سمت دیگر برخی هم‌پیمانان سابق این جریان و نواصول‌گرایان ایستاده‌اند و کار به جایی رسیده که شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب بدون اینکه نامی از جبهه پایداری بیاورند، حساب خود را از آن‌ها جدا می‌کنند و در بیانیه خود می‌آورند: «ما بی‌آنکه بخواهیم اشخاص معینی را که از چنین شیوه‌های نادرستی استفاده می‌کنند مخاطب قرار دهیم و از انگیزه‌های آنان سخن بگوییم یا به سوابق آن‌ها اشاره‌ای کنیم، صریحاً اعلام می‌کنیم که بنا نداریم صحنه کنشگری سیاسی و فعالیت‌های انتخاباتی را به کارزاری برای پاسخگویی به انواع تهمت‌ها و توهین‌های آنان مبدل سازیم.»

موج‌های اول جدایی
کمتر از یکسال پس از آغاز به کار دولت ابراهیم رئیسی، اولین نشانه‌ها از بروز اختلافات گسترده بین اصول‌گرایان خودش را به نمایش گذاشت؛ روندی که از خردادماه سال ۱۴۰۱ آغاز شد و کلیدواژه آن «سوپرانقلابی» قرار گرفت. به عبارت دیگر پس از سخنرانی روز ۴ خرداد سال گذشته رهبری در جمع نمایندگان مجلس یازدهم، بخشی از چهره‌های شاخص اصول‌گرا واژه «سوپرانقلابی» را از جمله‌های رهبری وام گرفته و در همان ماه اول به تشریح آن پرداختند که در این بین دو نفر به‌طور ویژه تعاریفی از آن را ارائه کردند که نشان از این داشت که منظور و مراد حرف‌ها اعضای جبهه پایداری است.

ابتدا عباس سلیمی‌نمین، تحلیل‌گر سیاسی اصول‌گرا ۸ خرداد ۱۴۰۱ به روزنامه خراسان گفت: «جریان سوپرانقلابی توسط هدایتگران پنهان مدیریت شده و پی بردن به پشت پرده کنشگری این جریان، می‌تواند در خنثی‌سازی آسیب‌های سوپرانقلابی‌ها کمک شایانی کند. از مهم‌ترین مؤلفه‌های جریان سوپرانقلابی این است که در جای مناسب خود حضور ندارند، در آن‌جایی که نباید باشند احساس وظیفه می‌کنند و هستند و درجایی که باید حضور پیدا کنند و نقش مؤثری ایفا کنند، نیستند و این‌گونه هزینه‌ساز می‌شوند.» سپس نوبت به محمد مهاجری، روزنامه‌نگار اصول‌گرا رسید که کد‌های شفاف‌تری درباره آن‌ها بدهد و یکم تیر ۱۴۰۱ در مصاحبه با سایت خبر سراسری بگوید: «آدم‌های تندرویی که هیچ منطق و استدلالی بر رفتار و افکار آن‌ها حاکم نیست و معمولاً آدم‌های تندرو دارای احساسات و عواطف سیاسی خیلی تند هستند و عقلانیتی نیز بر آن‌ها وجود ندارد.»

او در بخش دیگری از اظهاراتش کدی را می‌دهد که نشان‌دهنده این است که جبهه پایداری، این طیف هستند. او گفته بود: «الان نیز دلواپسان، سوپرانقلابی‌های امروز هستند که به‌هیچ صراطی مستقیم نیستند. سوپرانقلابی‌ها برای احیای خود ناگزیرند دیگران را تخریب کنند. دروغ و شارلاتانیسم و تهمت به دیگران روش‌هایی است که سوپرانقلابی‌ها به آن اعتقاد دارند.»

جنگ اول، پایداری و نواصول‌گرایان
اما پس از آنکه دو تحلیل‌گر اصول‌گرا درباره «سوپرانقلابی‌ها» توضیحاتی را ارائه کردند، نبرد بین جبهه پایداری و نواصولگرایان آغاز شد؛ نبردی که محوریت آن از سمت نواصولگرایان با محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس یازدهم، مشاوران و نزدیکان او بود که شخصاً وارد جریان شده و حمله‌های پی‌درپی به جبهه پایداری را در دستور کار خود قرار داد. ابتدا ششم تیر سال گذشته طی سخنرانی شدیداللحنی این طیف را مورد خطاب قرار داد و گفت: «بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهان‌مان را باز کنیم، هر حرف نپخته‌ای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابی. بعضی‌ها را نگاه می‌کنیم، هرچه نگاه می‌اندازیم که چه کرده؟ هیچ نکرده. ولی از همه هم طلبکار است.» کمتر از یک ماه بعد، قالیباف حرف‌هایش را تکمیل کرد و ۳ مرداد ۱۴۰۱ در اجلاس رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی گفت: «انقلاب با حرف‌های مفت، تند و فضولی کردن به جایی نمی‌رسد.»

این روند ابتدای شهریور سال گذشته توسط سعید احدیان، مشاور قالیباف ادامه پیدا کرد و او طی سخنرانی در هم‌اندیشی راه پیشرفت گفت: «سوپرانقلابی‌ها اصولاً مبانی اصلی انقلاب را درک نکرده‌اند و همین ناآگاهی باعث می‌شود گاهاً جلوتر از ولایت حرکت کنند. تمام مصادیق نشان می‌دهد سوپرانقلابی‌ها آگاهانه یا بدون آگاهی لبه دوم قیچی برای لیبرال‌هایی بوده‌اند که قصد ضربه به انقلاب را داشته‌اند.»

نکته جالب توجه این است که در ماه‌های ابتدایی که نواصولگرایان حمله به جبهه پایداری را آغاز کرده بودند، خبری از واکنش نزدیکان به این جریان سیاسی نبود و آن‌ها بیشتر در سکوت قرار داشتند، اما از پاییز سال گذشته جبهه پایداری هم حملات خود را آغاز کرد تا موج درگیری‌ها گسترده‌تر از قبل شده و در مقاطعی به دوئل هم کشیده شود. آغاز این موج درگیری‌های دوجانبه از زمستان سال قبل بود که اعضای جبهه پایداری و یا نمایندگان نزدیک به این تفکر در مجلس نطق‌هایی را به‌صورت مستقیم علیه لیدر نواصولگرایان مطرح کردند. ۱۳ دی ۱۴۰۱ سیدناصر موسوی‌لارگانی یکی از نماینده‌های نزدیک به جبهه پایداری در نطق خود قالیباف را متهم کرد و گفت: «به نظر می‌رسد که امروز مجلس سلیقه‌ای اداره می‌شود.» چند دقیقه بعد علی بابایی یکی از نواصولگرایان پاسخ او را داد و گفت: «برخی در بیرون مجلس کور خوانده‌اند که بخواهند به بهانه تضعیف مجلس یازدهم، مجلس بعدی را تسخیر کنند.»

این جریان در همان روز‌ها به شکل تندتری هم ادامه پیدا کرد. ۱۵ دی ۱۴۰۱ الیاس نادران یکی دیگر از چهره‎های همسو با پایداری‌چی‌های مجلس یازدهم در انتقاد از رئیس مجلس گفته بود: «شما که مجلس را ضایع کردید. شما که مجلس را بی‌خاصیت کردید. شما که مجلس را با تصمیم‌هایی که می‌گیرید از کارآمدی و کارایی انداخته‌اید. اگر ما سر کاریم به ما بگویید.» در آن روز هرچند در مجلس پاسخی به این اظهارنظر نادران داده نشد، اما همان شب قالیباف انتقاد از جبهه پایداری را ادامه داد تا به‌نوعی پاسخ حواشی روز‌های گذشته را هم داده باشد. او که مهمان برنامه «ملک سلیمان» بود گفت: «در مسائل سیاسی داخل کشور، آن‌هایی که خودشان را از بقیه انقلابی‌تر می‌دانند یا سوپرانقلابی‌اند، یک وقت‌هایی ایشان را اصلاً انقلابی نمی‌دانستند و فکر می‌کردند ایشان از ارزش‌های انقلاب عقب‌نشینی کرده‌اند. اگر ما خودمان را درست کنیم، مردم هم ما را می‌بینند.»

پس از این درگیری‌ها، چند وقتی اوضاع بین نواصولگرایان و جبهه پایداری آرام بود تا اینکه تابستان ۱۴۰۲ از راه رسید و موج گسترده‌تری از درگیری‌ها بین آن‌ها آغاز شد. ۱۷ تیر سال جاری سایت رجانیوز یکی از سایت‌های نزدیک به جبهه پایداری با انتشار گزارشی مدعی شد که قالیباف و نواصولگرایان از موفقیت‌های دولت ابراهیم رئیسی ناراحت هستند و به همین علت است که بعضاً نکاتی را بیان می‌کنند که نزدیک به نظریه‌های افرادی است که در خارج از ایران حضور دارند. روز بعد روزنامه صبح‌نو رسانه نزدیک به محمدباقر قالیباف و نواصولگرایان پاسخ این اتهام را داد و در یادداشتی نوشت: «جهان موازی رادیکال‌های پایداری، چگونه است و چرا ایشان به فانتزی‌گرایی و خیال‌بافی علاقه دارند؟».

اما یکی از جالب‌ترین درگیری‌ها در همان روز‌های ماه تیر بین نواصولگرایان و جبهه پایداری در فضای مجازی رخ داد؛ جایی که پس از انتخاب حسین سلاح‌ورزی به‌عنوان رئیس اتاق بازرگانی ایران، جبهه پایداری تلاش خود را برای برداشتن او از این سمت آغاز کرد. اعضای جبهه پایداری در این مسیر اعتقاد داشتند که سلاح‌ورزی با حمایت رئیس مجلس و حامیان او به ریاست اتاق بازرگانی رسیده است. در همین ارتباط سیدمحمود رضوی، تهیه‌کننده سینمایی و از نواصولگرایان که یکی از مشاوران قالیباف است، در توئیتر جمله‌ای را بیان کرد که به نظر می‌رسید مخاطب او یکی از مهره‌های اصلی جبهه پایداری باشد. او ۲۰ تیر در توئیتر نوشت: «شیخ سوپرانقلابی با سودای مجلس، مسئول انتخابات تشکیلات غیرقانونی وزیر ساخته شده است، حال برای دیده شدن و برندینگ خودش، هم‌صدا با اصلاح‌طلبان و ضدانقلاب به زور می‌خواهد مسئله سلاح‌ورزی را گردن مجلس بیندازد، شیخ اگر سیاسی‌کار نیست و دنبال حقیقت، چرا از وزارت صمت سوال نمی‌کند؟»

پس از انتشار این توئیت، ابتدا حسین روزی‌طلب، مدیرمسئول روزنامه ایران وارد کار شد و تلاش کرد که پاسخ رضوی را بدهد. پس از اینکه روزی‌طلب در پاسخ به رضوی نوشت: «بساط دروغ و تهمت را جمع کنید.» بلافاصله مشاور قالیباف جواب داد: «تهمت را اونی داره می‌زنه که همزمان با اصلاح‌طلبان و ضدانقلاب داره مسئله سلاح‌ورزی که هیچ ربطی به رئیس مجلس نداره را میندازه گردن مجلس و رئیس مجلس، مسئله دولت چه ربطی به مجلس و رئیس مجلس داره؟ این غیر از اینه که وزیر پدرخوانده شریان باید جواب بده؟» این جنگ در ادامه با دو توئیت دیگر دنبال شد، روزی‌طلب نوشت: «به مجلس و رئیس‌اش هم ربط دارد. خودتان هم می‌دانید. جای پای بولتن‌نویس معزول (اخوی نماینده سوپر مدرن) نذار برادر من!» پس از این توئیت، رضوی جمله‌ای را نوشت که حاکی از این بود که تیم رسانه‌ای دولت سیزدهم نظرسنجی‌سازی می‌کند.

او در آخرین پاسخی که به مدیرمسئول روزنامه ایران داد، نوشت: «این کامنت‌ها چند حالت بیشتر نداره، یا قانون نمی‌دونی و نمی‌دونی به مجلس و رئیس مجلس ربط نداره، یا می‌دونی و داری خودتو به اون راه می‌زنی که این‌جوری یا شریان بستی برای تخریب مجلس و رئیس مجلس، یا با پدرخوانده شریان، یا داستان بالاتره! دولت تصمیم به تخریب مجلس گرفته! مثل نظرسنجی‌سازیت!» بعد از این دعوای رسانه‌ای، یکی از مهره‌های جبهه پایداری نیز وارد داستان شد و پاسخ مشاور قالیباف را اینگونه داد: «اولاً سوپرانقلابی بودن شرف دارد بر سوپرقالیبافی بودن، ثانیاً اتهام‌زنی اگر وجهی دارد پس حتماً شما در سودای معاونت سینمایی شدن دولت قالیباف وظیفه خود می‌دانید تا در برابر هر انتقادی به قالیباف حمله کنید. ثالثاً سوال از وزیر صمت وظیفه نمایندگان (جناب قالیباف و تیمش) است نه من.» نکته جالب توجه در این ماجرا به جایی برمی‌گردد که رضوی از شریان یا همان شبکه راهبردی یاران انقلاب اسلامی نام برد؛ گروهی که پایان سال ۱۴۰۱ با حضور برخی از اعضای دولت سیزدهم (مانند مهرداد بذرپاش وزیر راه و شهرسازی) و همچنین چهره‌های شاخص جبهه پایداری اعلام موجودیت کرده بود.

پس از این درگیری، مدتی فضا آرام بود و تنها یکی از اعضای جبهه پایداری در کانال تلگرامی خود به حمله علیه نواصولگرایان و لیدر آن‌ها ادامه می‌داد و در همین مسیر روزنامه صبح‌نو دو بار با انتشار یادداشت‌هایی به این ماجرا‌ها واکنش نشان داد. ابتدا ۲۲ مرداد سال جاری در این روزنامه نوشته شد: «در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم، موتور برخی جریان‌ها و افراد سوپرانقلابی روشن شده است و فعلاً به بهانه سلاح‌ورزی به تخریب مجلس و قالیباف می‌پردازند. این پروژه یکی از چندین پروژه تخریب سوپرانقلابی‌ها تا اسفندماه ۱۴۰۲ است.» ۴ روز بعد این روزنامه در یادداشت دیگری آورد: «شوراندن بدنه انقلابی علیه رئیس مجلس نه‌تن‌ها پاسخی به مسئله کارآمدی نیست که در نهایت به دلیل اتکا به همان شیوه‌های قدیمی، برای بانیان در انتخابات مجلس رأی‌آفرین هم نیست. بدنه جریان انقلابی دارای طیف‌های مختلفی است که در سیر تحولی خود اکنون بیشترین فاصله را با سوپرانقلابی‌ها دارند و در کمترین فاصله با مدل مدیریتی و سیاسی متکی بر «عقلانیت انقلابی» قرار گرفته است.»

جنگ دوم، پایداری‎ها و هم‌پیمانان
سال گذشته هرچند جنگ اصلی جبهه پایداری با نواصولگرایان بود، اما در ماه‌های اخیر این درگیری با هم‎پیمانان سابق هم آغاز شده و دو طرف در حال موضع‌گیری علیه هم هستند. این روند را غلامعلی حدادعادل، رئیس شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب آغاز کرد و در همین مسیر، محمد مهاجری، روزنامه‌نگار اصولگرا هم کد‌ها و اخبار مهمی را ارائه می‌کرد. ابتدا رئیس پیشین مجلس، اول تیرماه سال جاری در نشست وبیناری مسئولین و رؤسای شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب جمله‌ای را بیان کرد که نشان‌گر این بود که ظاهراً قرار است ائتلاف برای انتخابات مجلس دوازدهم فیلتر‌های جدیدی را برای خود در نظر بگیرد که برخی از اصولگرایان دیگر قادر نخواهند بود از آن فیلتر‌ها عبور کنند. او گفته بود: «باید کاری کنیم که انتخابات پایان امسال با مشارکت قابل قبولی ان‌شاءالله انجام بشود و در آن‌جایی که عملکرد‌ها مناسب نبود، نمایندگانی بهتر از نمایندگان فعلی و نمایندگانی مومن و انقلابی‌تر وارد مجلس دوازدهم بشوند.»

۹ تیر، محمدصادق کوشکی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و یکی از چهره‌های نزدیک به جبهه پایداری حمله این جریان علیه حداد عادل را آغاز کرد و در مصاحبه با نامه‌نیوز گفت: «مجلس فعلی متأسفانه دست‌پخت آن جمعی بود که آقای حداد نیز در آن جمع حضور داشت. آن‌ها اگر می‌خواستند افراد کارآمدتری را به مجلس بفرستند چرا چهار سال پیش این کار را نکردند؟ به نظر می‌رسد این دوره نیز شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب اسلامی به دلیل سازوکار غلط تعیین نامزد‌ها و بستن فهرست انتخاباتی، باز هم موفق نخواهد شد که افراد مناسبی را به مجلس بفرستد.»

در این زمینه محمد مهاجری از اصولگرایان میانه‌رو در سخنان اخیر خود به اشکال مختلف اطلاعاتی را مطرح کرد که به تکمیل پازل اطلاعاتی درباره جبهه پایداری کمک می‌کند. ۵ تیر، محمد مهاجری، روزنامه نگار اصول‌گرا در صفحه توئیتر خود خبری مهم از ائتلاف جبهه پایداری و دولت سیزدهم درباره مجلس دوازدهم را داد.

او نوشت: «خبر‌های رسیده از درون دولت رئیسی حاکی است جلسات منظم و مشترک برخی وزرا و معاونان رئیس جمهور با اعضای جبهه پایداری برای سازماند‌های و مهندسی انتخابات مجلس برنامه ریزی شده است.» ‍ همچنین طی مصاحبه‌ای که ۱۰ تیرماه امسال با روزنامه هم‌میهن انجام داد، جمله خود در توئیتر را اینگونه تکمیل کرد: «جبهه پایداری در انتخابات امسال متحد استراتژیک شخص آقای رئیسی خواهد بود؛ بنابراین با استفاده از رانت بالقوه‌ای که وجود دارد، دنبال این هستند که در جهت رساندن قدرت حزبی خود به یک قدرت حداکثری از این رانت استفاده کنند و در پارلمان مجلس به‌دنبال حداکثر کرسی‌ها هستند.»

پس از این جمله، جبهه پایداری در مقام پاسخگویی برآمد. غلامرضا رضوانی، یکی از اعضای جبهه پایداری بدون اینکه از فردی نام ببرد، در مصاحبه تاریخ ۱۵ تیر خود با منیبان گفت: «برخی افراد بی‌آبرویی هستند که برای کسب حیثیت به جبهه پایداری اتهام‌زنی می‌کنند و شاهد و مدرکی ندارند. به‌عنوان مثال بسیار گفتند که جبهه پایداری سهم‌خواهی می‌کند و این‌ها سهم زیادی می‌خواهند در صورتی که در این مورد هیچ‌گونه صحبتی، بیانیه‌ای و حتی گفتار شفاهی هم سراغ ندارند.» پس از آن، صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری هم به اتهامات پاسخ داد و اول شهریور در مصاحبه با ایرنا گفت: «جبهه پایداری دنبال سهم‌خواهی نبوده و نیست. با اینکه حتی یک نفر هم از اعضای جبهه پایداری در کابینه نیست، ولی اعتقاد داریم موفقیت دولت و دیگر قوا موفقیت همه جبهه انقلاب است و فرقی نمی‌کند آن مسئول از جبهه پایداری باشد یا نه. اینکه شایعه می‌کنند تمام دولت دست پایداری هست تماماً دروغ است.»

در همین زمان و به فاصله یک روز دو یادداشت خطاب به مخالفان و منتقدان جبهه پایداری از سوی رسانه‌های نزدیک به جبهه پایداری و یا افراد نزدیک به این طیف منتشر شد. ابتدا ۲۱ مرداد، مهدی جمشیدی، یادداشتی در رجانیوز منتشر کرد که در بخشی از آن نوشته شده بود: «برخی نیرو‌های تجدیدنظرطلب در درون جبهه انقلاب، نسبت به غیرانقلابی‌ها، ملایم و منعطف و مدارایی‌اند، اما انقلابی‌های اصیل را به‌شدت، طرد و نفی و سرکوب می‌کنند. اگر اینان به انقلابی‌های اصیل بگویند «سوپرانقلابی»، اختلاف و انشقاق ایجاد نکرده‌اند، ولی اگر انقلابی‌های اصیل به آن‌ها بگویند «صورتی»، گسست‌آفرین و وحدت‌شکن هستند. تعبیر دقیق‌تر و زیباتری که می‌توان درباره اینان به کار برد، «انقلابی نمایشی» است؛ چون انقلابی‌گری‌شان، از برخی ظواهر و صورت‌ها فراتر نمی‌رود و عمق هویتی ندارد.» ۲۲ مرداد هم روزنامه قدس در یادداشتی به‌صورت غیرمستقیم به حداد عادل حمله کرد و نوشت: «متأسفانه برخی ازافراد در زمان برگزاری انتخابات یک شرکت سهامی ایجاد می‌کنند و نزدیکان و یا هر شخص را که نزدیک به افکار و فکر خود باشند، در آن سهیم می‌کنند. این رفتار‌ها به‌شدت زننده و موجب دلسردی افراد دلسوز انقلابی می‌شود.»

پس از انتشار این دو یادداشت، حداد عادل پاسخگویی را آغاز کرد. او ۲۳ مرداد در سخنرانی خود در جلسه شورای مرکزی ائتلاف نیرو‌های انقلاب گفت: «نباید بگذاریم که جریان تحریف تحت پوشش و ادبیات انقلابی، ذهنیت‌سازی نادرستی از جبهه انقلاب در اذهان عمومی مردم ایجاد کنند و انقلابی‌ها را در مسائل سیاسی فاقد عقلانیت و اخلاق معرفی کنند و با ذبح مسائل کلان و ملی به پای منافع شخصی و حزبی، رفتار‌های سهم‌خواهانه از خود نشان دهند.»

این روند در روز ۴ شهریور با انتشار بیانیه رسمی از سوی شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد که در بخشی از این بیانیه آمده بود: «ما بی‌آنکه بخواهیم اشخاص معینی را که از چنین شیوه‌های نادرستی استفاده می‌کنند مخاطب قرار دهیم و از انگیزه‌های آنان سخن بگوییم یا به سوابق آن‌ها اشاره‌ای کنیم، صریحاً اعلام می‌کنیم که بنا نداریم صحنه کنشگری سیاسی و فعالیت‌های انتخاباتی را به کارزاری برای پاسخگویی به انواع تهمت‌ها و توهین‌های آنان مبدل سازیم. ما قویاً معتقدیم که انقلاب اسلامی بیش از آنکه به لفاظی و حرافی محتاج باشد به آرمان‌گرایی توأم با واقع‌بینی و تدبیر و کار و عمل و اقدام در بهسازی فردی و اجتماعی نیاز دارد.»

جنگ ادامه دارد
طی چند روز اخیر نیز اظهارنظر درباره جبهه پایداری و اهداف آن از سوی دیگر منتقدان آغاز شده است. علاوه بر مهاجری و بسیاری از چهره‌های های سنتی و میانه رو اصولگرا، ۳۰ مرداد حسین کنعانی مقدم، دبیرکل حزب سبز در روزنامه ستاره صبح نوشت: «مسائله و هدف اصلی جبهه پایداری حرکت به سمت حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی است. پایداری چی‎‌ها نمی‌توانند این هدف را در چهارچوب ساختار اصول گرایی دنبال کنند.» احمد کریمی اصفهانی، عضو شورای مرکزی حزب موؤتلفه هم ۳ شهریور مصاحبه‌ای با خبرآنلاین انجام داد و گفت: «متاسفانه جبهه پایداری معتقد است که در این مملکت از همه متدین‌تر است، از همه انقلابی‌تر و از همه کارآیی اش بیشتر است.

پایداری چانه می‌زند برای سهم خواهی، ولی برای اینکه بخواهد بداند که سهم‌شان چه وزنی دارد، من خواهش می‌می‌کنم، یک دفعه به تنهایی بیاید وارد شود و بگوید من با هیچ کسی ائتلاف نمی‌کنم و با هیچ کسی کنار نمی‌آیم. آن وقت نشان خواهد داد که وزن پایداری چقدر خواهد بود.»

همانطور که مشخص است، نبردی که بین جبهه پایداری و اصولگرایان آغاز شد، در روز‌های اخیر شکل جدی‌تری به خود گرفته است؛ آن‌ها که ابتدا درگیری با نواصولگرایان را آغاز کرده‌اند طی دو ماه اخیر وارد درگیری با اصولگرایان سنتی شده‌اند و به نظر می‌رسد این روند تا زمان انتخابات مجلس دوازدهم به صورت جدی‌تر و البته با ادبیات تندتری ادامه پیدا کند؛ روندی که به سمت‌وسویی است که می‌تواند در نهایت با اتحاد نواصولگرایان با اصولگرایان سنتی، منجر به همان اتفاقی شود که درباره محمود احمدی‌نژاد و جریان او رخ داد؛ به‌عبارتی انشقاق جدید در جریان اصولگرایی در راه خواهد بود که شاید با توجه به نزدیک بودن جبهه پایداری به دولت سیزدهم، یک موج از این انشقاق هم گریبان ابراهیم رئیسی را بگیرد.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: اصولگرایان جبهه پایداری انتخابات مجلس شورای ائتلاف نیرو های انقلاب نزدیک به جبهه پایداری انتخابات مجلس دوازدهم اعضای جبهه پایداری مجلس و رئیس مجلس جبهه پایداری جبهه پایداری سوپرانقلابی ها جبهه پایداری انقلاب اسلامی دولت سیزدهم مجلس یازدهم محمد مهاجری ادامه پیدا انقلابی ها سلاح ورزی درگیری ها سال گذشته اصول گرا آغاز شد روز ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۶۳۷۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ شکاف بزرگ در روابط رژیم‌صهیونیستی با غرب طی جنگ طوفان الاقصی

رژیم‌صهیونیستی فرزند دور از وطن و دوست‌داشتنی غرب است. علی‌رغم فاصله زیاد و دشواری‌ها، اروپا و آمریکا این فرزند را با وجود مشکلاتی که از بدو تولد داشته، با تنفس مصنوعی زنده نگه داشته‌اند. این ولد چموش، اما امروز که از نفس افتاده به‌دنبال قربانی کردن منافع اولاد و صاحبان خود است. نتانیاهو برای آنکه خود و همسرش مدت بیشتری از مواهب نخست‌وزیری بهره ببرند قصد دارد با اجرای برنامه‌هایی هزاران سرباز غربی را در منطقه طعمه مرگ کرده و دارایی‌های این مجموعه را در سراسر جهان در معرض خطر قرار دهد.

 آنچه نتانیاهو را برای اجرای این نقشه‌ها و مانور‌های سیاسی توانمند ساخته است، ارتباطات و قدرت گسترده لابی صهیونیستی در جهان است. با این وجود لابی صهیونیسم در جهان همانند سابق قدرتمند نیست. در درون این لابی منافع متعارضی بروز کرده‌اند به‌گونه‌ای که امروزه بخش قدرتمندی از این لابی سیاست‌های نتانیاهو را برخلاف حیاتی‌ترین عناصر زندگی و حیات خود می‌دانند. جنایت‌های دولت رژیم در غزه باعث شده تا یهودیان در غرب از هر سو با تهدید مواجه شوند.

 یهودی‌ستیزی نهادینه در غرب، مسلمانان و گروه‌های لیبرال همه و همه به معضلی برای یهودیان غرب‌نشین تبدیل شده و آنها را به اجرای مانور‌هایی برای رهایی از معضلات کشانده که شامل اعلام ضدیت علنی به اقدامات رژیم می‌شود. لابی‌صهیونیستی در مناطق دیگر جهان نیز از نفس افتاده است. دولت روسیه و چین طی ماه‌های اخیر روی خوشی به رژیم نشان نداده و در برهه‌هایی ناخوشی‌هایی را به تل‌آویو تحمیل کرده‌اند. از داخل فلسطین اشغالی تا خارج، از شرق تا غرب و از دوست تا دشمن وضعیت برای رژیم درحال وخامت است.

در روز‌های اخیر رسانه‌های مشهور جهان از احتمال تحت تعقیب قرار گرفتن رهبران سیاسی و نظامی رژیم توسط دادگاه لاهه به‌دلیل جنایت‌هایشان خبر داده‌اند. به‌طور آشکاری این دادگاه تحت تاثیر محور مقاومت، چین، روسیه، مسلمانان و عرب‌ها نیست. این اتفاق اگر رخ دهد نشان می‌دهد بخش مهمی از غرب نه‌تنها قصد دارد ترمز نتانیاهو را بکشد بلکه او را بسزای برخی از اقدامات خودسرانه‌اش که برای غرب گران تمام شده‌اند، برساند. در ادامه این گزارش به ۱۰ شکاف بزرگی که در روابط رژیم با غرب طی جنگ طوفان الاقصی شکل گرفته پرداخته شده است.

۱. اختلاف با نهاد‌های اصلی آمریکا

نهاد‌های اصیل و ساختار‌های دولت عمیق آمریکا با صهیونیست‌ها به مشکل خورده‌اند. این موضوع شواهد متعددی دارد که به رسانه‌ها راه یافته‌اند. گزارش برخی از رسانه‌های آمریکایی درباره بروز مخالفت‌هایی در وزارت دفاع، ستاد ارتش و سازمان‌های اطلاعاتی با سیاست حمایتی دولت بایدن در رابطه با رژیم در همین راستا قابل ارزیابی هستند. به نظر می‌رسد ورود و پررنگ شدن نقش ویلیام برنز رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا در روند تحولات فلسطین اشغالی و منطقه قابل تامل است.

او نیز همانند دیگر مقامات آمریکایی به رژیم‌صهیونیستی به چشم یک دارایی استراتژیک برای واشنگتن نگاه می‌کند، اما در فعالیت‌هایش کمتر بر اثر فعالیت لابی‌های صهیونیستی منحرف می‌شود. شاید رژیم قسمتی از ضلع سیاست مهار ایران باشد که آمریکا پیگیری می‌کند و از این رو سیاست‌های دولت عمیق واشنگتن ضد تهران تند باشد، اما درهرحال حذف عنصر منحرف‌سازی مثل رژیم می‌تواند به درک بهتر حقایق کمک کند. امروز ساختار‌های آمریکایی بهتر با اقدامات انحراف‌ساز رژیم آشنا شده و دریافته‌اند تل‌آویو می‌تواند واشنگتن را به ناکجا‌آباد بکشاند. به زعم عده‌ای در واشنگتن روبه‌رو شدن آمریکا با واقعیت‌ها می‌تواند منافع آمریکا را تامین کند حتی اگر به زیان رژیم تمام شود.

۲. اختلاف با احزاب لیبرال دموکرات

رهبران احزاب لیبرال دموکرات غرب مانند حزب دموکرات فقط برای رای آوردن نیستند بلکه قصد دارند با ایفای نقش در مدیریت جوامع، جایگاه و حضور خود در ساختار قدرت را حفظ کنند. حزب دموکرات آمریکا ایجاد شده و باقی مانده است؛ زیرا می‌تواند بخشی از مردم و افکار نخبگان را مدیریت کند. اگر عده‌ای بتوانند از زیر چتر حزب دموکرات خارج شوند، از اهمیت این حزب در ساختار آمریکا کاسته می‌شود. اگر حزب دموکرات بر علیه آزادی‌های مدنی مانند حق اعتراض فعال شود، این مساله ضمن خروج برخی از چتر حزب، دموکرات‌ها را برای مدتی در مناسبات درون‌حزبی نیز دچار مشکل خواهد کرد.

 تعدادی از جناح‌ها و افراد قابل اعتنا در داخل حزب دموکرات مدت‌هاست سیاستی انتقادی علیه رژیم و دولت نتانیاهو داشته‌اند. این گروه امروزه نیز از فروافتادن حزب دموکرات به حمایت کامل از رژیم خودداری می‌کنند؛ آن هم درحالی‌که حزب به شدت تحت تاثیر صهیونیست‌ها قرار دارد. مجموعه این مسائل باعث شده تا جو بایدن نیز از جانب‌داری کامل از صهیونیست‌ها در جریان خیزش نهاد دانشگاه در آمریکا علیه رژیم خودداری کند. دیگر دموکرات‌ها نیز با ایده جمهوری‌خواهان برای استفاده از گارد ملی برای برخورد با جریان دانشجویی ضد نتانیاهو خودداری کرده‌اند. افرادی مانند فرماندار ایالت نیویورک و سناتور تیم کین از میان دموکرات‌ها استفاده از گارد ملی را رد کرده‌اند.

۳. درگیری با یهودیان لیبرال غرب‌نشین

به «آلبرت انیشتین» پیشنهاد شده بود پس از تاسیس رژیم‌صهیونیستی رئیس این رژیم شود. حضور او به دلیل تبار اشکنازی، آلمانی بودن و بیشتر از آن اعتباری که در آمریکا و جهان داشت می‌توانست برای تل‌آویو بسیار سودمند باشد. او، اما استاد ماند و فعالیت دانشگاهی در آمریکا را ترجیح داد؛ زیرا آن را برای جایگاه و منافع خود بهتر می‌دانست. این رد کردن ریشه در یک روند داشت. پس از بروز بحران در اروپا علیه یهودیان، آنهایی که توانمندتر بودند راهی آمریکا و بخش‌های فرومانده به فلسطین کوچانده شدند. میان یهودیان غرب‌نشین و شهرک‌نشین برای مدت‌ها شکاف بحران‌سازی وجود نداشته است.

 یهودیان لیبرال ارتباطات جمعیتی و اقتصادی مناسبی با ساکنان سرزمین‌های اشغالی داشته و از مزایای رژیم بهره می‌بردند. امروز، اما آنها با تل‌آویو دچار مشکل شده‌اند. جنایت‌های رژیم به اسم «دولت یهود» باعث شده در غرب عده‌ای به این فکر فروروند که شاید برخورد دولت‌ها و جوامع اروپایی با یهودیان در گذشته کار درستی بوده و باید تداوم یابد. نتیجه این تحول در غرب رشد مجدد «یهودی‌ستیزی» است که می‌تواند زندگی و فعالیت یهودیان غرب‌نشین را با مشکل مواجه سازد. از این رو خود آنان نیز در فاصله‌گذاری با رژیم به صف اعتراضات ضد جنگی که علیه نتانیاهو برپا می‌شود پیوسته‌اند.

۴. فعال شدن راست‌گرایان علیه یهودیان غربی

راست‌گرایان و بیشتر از آن شاخه تندرو آنها میانه خوبی با یهودیان ندارند. آنها اگرچه روی خوشی به رژیم نشان می‌دهند، اما در داخل مجموعه غرب با یهودیان درگیرند. به همین دلیل یهودیانی که در اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند بیشتر جذب جناح‌های لیبرال و ترقی‌خواه می‌شوند. در آمریکا یهودیان اغلب طرفدار حزب دموکرات هستند و در انتخابات ریاست‌جمهوری در الگویی ثابت سه پنجم آنها به نامزد دموکرات رای می‌دهند.

در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۲، ۷۷ درصد آنها به بایدن رای دادند. راست‌گرایان که در آمریکا با حزب جمهوری‌خواه و در قالب تندتر خود به شکل راست افراطی در جریان ترامپیسم قابل مشاهده است در داخل جغرافیای غرب با یهودیان مشکل دارند، اما در خارج از جغرافیای غرب به ویژه داخل فلسطین با آنها همسو هستند. به طور ویژه‌ای از نگاه راست‌گرایان افراطی اروپا که نظرات تندتری نسبت به همتایان آمریکایی درباره یهودیان دارند، یهودیان در غرب مشکل‌سازند و باید جایی برای مهاجرت و جذب یهودیان وجود داشته باشد که همان رژیم است. از این رو به شدت از موجودیت رژیم حمایت می‌کنند تا یهودیان ساکن‌شده در فلسطین اشغالی مجبور نشوند به آنجا بازگردند. این گروه از رهگذر جنگ غزه درحال احیای ضدیت با یهودیان است.

۵. زد و خورد با مهاجران در غرب

به دلیل وجود جریان دائمی از مهاجرت در جهان و زمانبر بودن فرآیند سلطه بر جغرافیای مقصد و یا ادغام در قوم حاکم بر مقصد، «مهاجران» اغلب بخش مهمی در هر منطقه هستند. غرب نیز به دلیل استعمارگری و تامین نیروی کار از این جوامع و برخی تحولات دیگر میزبان جمعیت‌های بزرگی از مهاجران است. در غرب و به طور ویژه اروپا مهاجران در قالب‌های عمده‌ای مانند آفریقایی‌ها، هندی‌تباران و آسیایی‌ها دسته‌بندی می‌شوند که مسلمانان در تمام آنها جایگاه ویژه‌ای دارند. در جمعیت‌های آفریقایی‌تبار و به طور خاص شمالی‌ها مانند تونس و الجزایر جمعیت مسلمان زیادی در غرب وجود دارد. در میان بخش موسع هندی‌تباران که شامل کشور‌های حوزه هندوستان مانند هند، پاکستان و بنگلادش می‌شود نیز مسلمانان فراوانند. در میان آسیایی‌تباران که بیشتر به شرق این قاره اطلاق می‌شود، اندونزیایی‌ها و مالزیایی‌ها مسلمان هستند. علاوه بر این اقوام، گروه‌های دیگری مانند ترکیه‌ای‌ها نیز حضور قابل توجهی در غرب و در کشوری مانند آلمان دارند. جنایت‌های رژیم باعث شده تا این جمعیت‌های مسلمان در غرب حول ضدیت با تل‌آویو و کشتارهایش فعال و همگرا شوند.

۶. بحران تسویه‌حساب

اقدامات رژیم‌صهیونیستی غرب را با بحران تسویه‌حساب روبه‌رو کرده است. با توجه به اینکه تحرکات رژیم علیه بسیاری از دولت‌ها، ملت‌ها و اقوام است، آنها هرکدام در هر نطقه‌ای که حضور دارند از دارایی‌های خود برای ضربه به تل‌آویو استفاده می‌کنند. برای همین نه بحران بلکه بحران‌های تسویه‌حساب در سایه اقدامات دولت نتانیاهو غرب را فراگرفته است. تسویه‌حساب مسلمانان و عرب‌ها با رژیم در غرب، تسویه‌حساب یهودیان لیبرال با یهودیان راستگرای مستقر در تل‌آویو، تسویه‌حساب قدرت‌های شرقی با رژیم و حتی احتمال تسویه‌حساب برخی از راستگرایان افراطی با یهودیان، جزئی از بحران کلی تسویه‌حسابی هستند که اقدامات نتانیاهو باعث بروز آنها در غرب شده است. هرکدام از این بحران‌ها خود شاخه‌های مختلفی دارند و در هر نقطه از غرب و با توجه به برهه‌های زمانی متفاوت، اشکالی از ظهور و بروز را نشان می‌دهند. استعفای مقامات عرب دولت بایدن مانند استعفای اخیر «هاله غریط» سخنگوی عرب‌زبان وزارت خارجه آمریکا در همین راستا صورت گرفته است. پیش از او نیز «طارق حبش» یکی از مقامات ارشد وزارت آموزش‌و پرورش آمریکایی که فلسطینی‌تبار بود نیز از سمت خود استعفا داده بود؛ تسویه‌حساب‌هایی عربی در سطح دولت و حزب دموکرات با صهیونیست‌ها.

۷. دفاع صاحب از نایب

تئودور هرتزل، یکی از بنیانگذاران صهیونیسم در کتاب «دولت یهود» خود استدلال کرده بود در صورت تشکیل دولت یهود در فلسطین این دولت قلعه اروپا در برابر آسیا خواهد بود. غرب قصد داشت به هرشکل که شده از شر یهودیان خلاص شود. آنها برای مدتی قصد داشتند یهودیان را به اوگاندا در جنوب آفریقا یا آرژانتین در جنوب آمریکای لاتین بفرستند. یهودیان با جایی مانند اوگاندا موافق نبودند، اما از آرژانتین خوش‌شان می‌آمد. بسیاری از یهودیان پیش از تشکیل رژیم به آرژانتین رفته بودند و با آن آشنایی و علقه داشتند. اروپا، اما تصمیم داشت در مسیر خلاصی از حضور یهودیان در اروپا آنها را در جایی مستقر کند که به کار غرب بیاید؛ جایی مثل فلسطین که می‌توانست پایگاه غرب در جهان اسلام باشد. با وجود تسلیم شدن قاره‌های آمریکا و آفریقا در برابر غرب، جهان اسلام در مجاورت اروپا همچنان به جوش‌وخروش ادامه می‌داد. بر این اساس غرب دولت یهود را در فلسطین ایجاد کرد تا در صورت بروز خیزش در جهان اسلام که می‌توانست به زیان منافع غرب تلقی شود، یهودیان «گوشت دم توپ» مسلمانان باشند. حالا نتانیاهو درصدد است آمریکا را برای دفاع از رژیم یا به عبارتی بهتر برای حفظ صندلی خود و راستگرایان تندرو به منطقه بکشاند و به همراه منافع آمریکا، جان سربازان این کشور را به خطر بیندازد.

۸. فاصله‌گذاری حیثیتی با تل‌آویو

غرب به لحاظ تمدنی و ایدئولوژی نسبت به شرق کاستی‌های بزرگی دارد. آنچه نیز تحت عنوان دین یا ایدئولوژی در غرب شکل گرفته تا حد زیادی ریشه در شرق دارد. غرب به دلیل وجود چنین ضعفی، بسیار نسبت به دارایی‌های خود در این حوزه‌ها حساس است. از سوی دیگر تثبیت برتری فیزیکی در میدان نیازمند پذیرش ذهنی آن توسط مغلوب‌شدگان است. اهمیت مسائل ایدئولوژیک و بین‌الاذهانی باعث شده غرب اهمیت بالایی برای داشته‌های خود در این حوزه‌ها قائل باشد. مسائل اخلاقی، دموکراسی و دفاع از حقوق بشر جزء دارایی‌ها، افتخارات و مایه مباهات غرب بر دیگران است. رژیم‌صهیونیستی، اما با کشتار ۳۴ هزار نفر، زخمی ساختن بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر و محاصره میلیون‌ها تن، یکی از بزرگ‌ترین داشته‌های غرب را به تنهایی زیر سوال برده و به سخره گرفته است. هرچند غرب نیز در این مسیر همراه صهیونیست‌هاست، اما تلاش دارد برای حفظ دارایی‌های خود، با فاصله‌گذاری نسبت به تل‌آویو گناه کشتار‌ها را از گردن خود ساقط کند. تلاش برای محکومیت نتانیاهو، توقف صادرات تسلیحات یا درخواست‌های موجود در این راستا و صحبت از تحریم شهرک‌نشینیان تندرو، اقداماتی در این راستا هستند.

۹. مخارج غیرقابل توجیه

کمک مالی آمریکا به اوکراین با کمک‌ها به رژیم قابل مقایسه نیست به‌ویژه آنکه لابی صهیونیسم قدرت قابل توجهی در واشنگتن دارد. آمریکا اخیرا برای اوکراین ۶۱ میلیارد دلار و برای فلسطین اشغالی ۲۶ میلیارد دلار در نظر گرفته است که در حدود ۹ میلیارد دلار آن نیز مربوط به اقدامات بشردوستانه برای فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه است. بودجه اختصاص یافته برای اوکراین تقریبا ۲.۵ برابر بودجه اختصاص یافته برای رژیم است، اما اگر نسبت‌های دیگر نیز در نظر گرفته شوند، هزینه‌های رژیم بسیار بیشتر از اوکراین بوده‌اند. اوکراین با روسیه به‌عنوان دومین ارتش بزرگ جهان و یک قدرت هسته‌ای درگیر شده و نقشی بزرگ در تضعیف مسکو ایفا می‌کند. در مقابل، اما رژیم با چند گروه شبه‌نظامی در نوار غزه با مساحت ۳۶۰ کیلومترمربع درگیر شده و زد و خورد‌هایی نیز در نوار ۵ کیلومتری در مرز‌های شمالی فلسطین اشغالی دارد. علاوه‌بر جنگ محدود، تل‌آویو هم‌اکنون نه‌تنها نقشی در تضعیف رقبای آمریکا ایفا نمی‌کند بلکه به عامل قدرت‌گیری مشروع آنها تبدیل شده است. این مساله نشان می‌دهد میلیارد‌ها دلار هزینه برای اوکراین دارای توجیه است، اما اختصاص بودجه کلان برای رژیم فاقد توجیهات مناسب است.

۱۰. تضعیف استقلال نسبی دولت یهود

ناتوانی صهیونیست‌ها از مدیریت مسائل خود باعث شده تا ارزش رهبران و دستگاه‌های آنها در چشم غرب کاسته شود. این خود باعث شده تا غرب تصمیم بگیرد برخی از امور برون‌سپاری‌شده به صهیونیست‌ها را به‌طور مستقیم در دست بگیرد. ناتوانی مدیریتی صهیونیست‌ها تبعاتی سنگین بر آینده رژیم و موضوع موجودیت آن خواهد گذاشت. این پیامد‌ها از آنجا حائز اهمیت هستند که می‌توانند استقلال نسبی رژیم را از بین ببرند.

درپی وقوع حمله ۷ اکتبر رهبران و دستگاه‌های غربی از رهگذر آشفتگی در رژیم خود برای مدیریت اوضاع به سرزمین‌های اشغالی رفته و گروه‌هایی را برای فعالیت در این منطقه مستقر کردند. تداوم حضور آنها و نقشی که در مدیریت امور کلان رژیم یا امور جزئی آن ایفا می‌کنند با به خطر انداختن استقلال نسبی رژیم می‌تواند به شورش راست‌گرایان افراطی منجر شود. آنها پیش از این نیز در واکنش به مواضع و اقدامات دولت آمریکا تاکید کرده بودند رژیم یکی از ایالت‌های آمریکا نیست. این مساله با برداشت‌های تاریخی یهودیان بیشتر آشکار می‌شود. یهودیان دولت‌های تماما وابسته یهودی را جزء حکومت یهود حساب نکرده و دوره‌هایی را که حکومت‌های مستقل یهودی وابسته شده‌اند را جزء ایام دولت یهود محاسبه نمی‌کنند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • دوراهی قالیباف برای رسیدن به صندلی ریاست
  • شانا و جبهه پایداری در جستجوی ۳ کاندیدا /لیست مشترک قطعی شد؟
  • لیست مشترک جبهه پایداری با شانا برای دور دوم انتخابات+ جزئیات
  • قدم تازه خالص‌سازها؛ قالیباف و صندلی‌اش هدف فعلی است | پشت چه کسی را گرفته‌اند؟
  • حکومت‌های منطقه با جبهه مقاومت همراهی کنند
  • پیشنهاد پایداری به شانا برای تکمیل لیست در دور دوم انتخابات
  • چرا قالیباف تصمیم گرفت از دولت انتقاد کند؟
  • خالص سازها به سراغ قالیباف رفتند /حمله همه جانبه برای جلوگیری از ریاست مجدد قالیباف بر مجلس /پایداری ها پشت متکی می ایستند؟
  • ۱۰ شکاف بزرگ در روابط رژیم‌صهیونیستی با غرب طی جنگ طوفان الاقصی
  • عاقبت مهدی نصیری؛ مشاوره به شاهزاده! | شکاف بین شاهزاده و تاجزاده را بردارید...